اسامى و عباراتى که در متن "هژدهم برومر لوئى بناپارت" به رنگ قهوهاى نشان داده شدهاند، به اين صفحه لينک شدهاند و با کليک
کردن به آنها ميتوانيد توضيحات مربوط به آن اسامى و عبارات را در اين قسمت بخوانيد.
در اين توضيحات (پ.ه) يعنى به نقل از ترجمه پورهرمزان، (ب.پ) يعنى به نقل از ترجمه باقر پرهام.
نامنامه و توضيحات ضميمه "هژدهم برومر لوئى بناپارت"
001
پرودون، پيير ژوزف پرودون Pierre-Joseph Proudhon (١٨٠٩ - ١٨٦٥)
روزنامه نگار، نماينده سوسياليسم خرده بورژوايى، پسر گارسون آبجوفروش در بزانسون، در نوزده سالگى از تحصيل دست کشيد. دور فرانسه را گشت و به کار چاپ و حروفچينى پرداخت. در سال ١٨٣٨ ديپلم متوسطهاش را گرفت و به پاريس آمد. در ١٨٤٠ کتاب مالکيت چيست؟ را منتشر کرد. در ١٨٤٢ بخاطر کتاب اخطار به مالکان به دادگاه فراخوانده شد. در ١٨٤٦ کتاب دستگاه تناقضهاى اقتصادى، يا فلسفه فقر را منتشر کرد که کارل مارکس جوابش را با کتاب فقر فلسفه داد. در مقام نماينده مجلس مؤسسان در ١٨٤٨، و همکار مطبوعاتى روزنامههاى متعدد به همه احزاب حمله ميکرد. در مارس ١٨٤٩ بخاطر مقالهاى که درباره مسئوليت شاهزاده- رئيس جمهور نوشت محکوم شد. مقصود پرودون اين بود که "ميان بورژوازى و پرولتاريا، سرمايه و مزد، آشتى برقرار کند".
002
ويکتور هوگو Victor Hugo (١٨٠٢ - ١٨٥٥)
نويسنده شهير و عضو مجلس مؤسسان و مجلس قانونگذار. از دشمنان لوئى بناپارت. پس از کودتا، در سنگربنديهاى خيابانى شرکت کرد، سپس راه تبعيد در خارج را تا سال ١٨٧٠ در پيش گرفت.
003
شارل باتيست شاراس Charles Baptiste Charras (١٨١٠ - ١٨٦٥)
سرهنگ ارتش. نويسنده کتابى تحت عنوان نبرد واترلو. وى در سرکوب شورش ماه ژوئن شرکت داشت و در هر دو مجلس ملى جمهورى دوم نماينده بود. در کودتاى اول دسامبر دستگير و تبعيد شد.
004
سيسموندى Jean Charles Sismondi (١٧٧٣ - ١٨٤٢)
اقتصاددان فرانسوى، منتقد نظام سرمايهدارى از زاويه ديد خردهبورژوازى.
005
مارک کوسيدير Marc Caussidière (١٨٠٨ - ١٨٦١)
کارمند سنت اتين، در شورش ليون در ١٨٣٤ شرکت داشت. محکوم به بيست سال زندان با اعمال شاقه شد، ولى در سال ١٨٣٧ مورد عفو قرار گرفت. در همه توطئههاى جمهوريخواه شرکت داشت. در فوريه ١٨٤٨ پس از شرکت در نبرد سنگرهاى خيابانى، شهربانى را بتصرف درآورد و همانجا ماند. پس از ١٥ مه متهم شد، بعد از شورشهاى ايام ژوئن ١٨٤٨ تحت تعقيب بود و مجبور شد راه تبعيد در پيش گيرد. بعدها برگشت و در فرانسه مُرد. (ب.پ)
دمکرات خردهبورژوا، شرکت کننده در قيام ليون در سال ١٨٣٤، يکى از سازمانگران مجامع سرى انقلابى در دوران سلطنت ژوئيه، پس از انقلاب فوريه ١٨٤٨ رئيس پليس، نماينده مجلس مؤسسان. در ژوئيه سال ١٨٤٨ به انگلستان مهاجرت کرد. (پ.ه)
006
دانتون George Jacques Danton (١٧٥٩ - ١٧٩٤)
يکى از شخصيتهاى برجسته انقلاب بورژوايى فرانسه در پايان قرن هژدهم. رهبر جناح راست ژاکوبنها.
007
بلان، لوئى بلان Louis Blanc - (١٨١١ ـ ١٨٨٢)
روزنامه نگار، سياستمدار و نظريه پرداز سوسيالسيت، در ١٨٤٠ جزوهاى بنام سازمان کار منتشر کرد که در جهان کارگران بازتاب وسيعى يافت. در ١٨٤٨، اثر ديگرى از وى با عنوان تاريخ ده سال (١٨٤٠ - ١٨٣٠) و در ١٨٤٧ کتاب تاريخ انقلاب از او منتشر شد. مخالف اصل نبرد طبقاتى بود و فکر ميکرد با تأسيس کارگاههايى زير حمايت دولت ميتوان به صورت مسالمت آميز از جامعه سرمايه دارى به جامعه سوسياليستى گذر کرد. عضو حکومت موقت ١٨٤٨، رئيس کميسون لوکزامبورگ مأمور بهبود وضع طبقات کارگرى، پس از تظاهرات ١٥ مه و ايام ژوئن ١٨٤٨ راه مهاجرت و تبعيد را در پيش گرفت و به فرانسه برنگشت مگر در سال ١٨٧٠. وى که مخالف جريان کمون بود تا آخر عمر از حرکت سوسياليستى کناره گرفت. (ب.پ)
سوسياليست خردهبورژوا، مورخ. در سال ١٨٤٨ عضو دولت موقت. با بورژوازى سازش ميکرد. در اوت ١٨٤٨ به انگلستان مهاجرت کرد و در لندن يکى از رهبران مهاجرين خردهبورژوا بود. (پ.ه)
008
روبسپير Maximilien Robespierre (١٧٥٨ - ١٧٩٤)
شخصيت مبرز انقلاب بورژوايى فرانسه در پايان قرن هژدهم، پيشواى ژاکوبنها، رئيس دولت انقلابى در سالهاى ١٧٩٣ و ١٧٩٤. (پ.ه)
009
مونتانى Montagne
معنى خود کلمه در فرانسه: کوه. مونتانى عنوان نمايندگان حزب چپ در مجلس انقلابى فرانسه (کنوانسيون) در سالهاى انقلاب بزرگ بورژوايى فرانسه بود. کرسيهاى نمايندگان اين حزب در بلندترين قسمت تالار قرار داشت که تقريبا به سقف ميرسيد.
010
مارتين لوتر Martin Luther (١٤٨٣ - ١٥٤٦)
رهبر برجسته رفرماسيون در مسيحيت و بنيانگذار پروتستانيسم (لوترانيسم) در آلمان. ايدئولوگ جامعه شهرنشين آلمان. در دوران جنگ دهقانى سال ١٥٢٥ به مخالفت با دهقانان قيام کننده و تهيدستان شهر برخاست و جانب سلاطين و امراى آلمانى را گرفت. (پ.ه)
011
پولس قديس (سن پُل)
يکى از حواريون عيسى و يکى از نخستين بانيان رسم کليسايى و آيين مسيحيت. در سال ٦٧ ميلادى در زمان نرون به صليب کشيده شد. (پ.ه)
012
کاميل دمولن Kamille Desmoulins (١٧٦٠ - ١٧٩٤)
نويسنده فرانسوى، از رهبران انقلاب بورژوايى پايان قرن هژدهم فرانسه، ژاکوبن راست. (پ.ه)
013
بروتوس، مارک يونى بروتوس Brutus (در حدود ٨٥ تا ٤٢ قبل از ميلاد)
رجل سياسى روم و يکى از بانيان توطئه آريستوکراتهاى جمهوريخواه عليه ژول سزار. (پ.ه)
014
گراکوسها Gracchus
١. گاى سمپرونى (١٥٣ تا ١٢١ قبل از ميلاد) و ٢. تييرى سمپرونى (١٦٣ تا ١٣٣ قبل از ميلاد)، دو تن از نمايندگان منتخب مردم (تريبون) در رم باستان که براى تحقق عملى قوانين ارضى بسود دهقانان مبارزه ميکردند. (پ.ه)
015
پوبليکولا (پوبلى والرى) Publicolas (تاريخ مرگ در حدود سال ٣ - ٥ قبل از ميلاد)
رجل دولتى نيمه افسانهاى دوران جمهورى در روم. (پ.ه)
016
تريبونها
در دوران جمهورى روم نمايندگانى بودند که از طرف مردم انتخاب ميشدند و وظيفه آنها دفاع از حقوق پلبها بود. (پ.ه)
017
ژان باتيست سه Jean-Baptiste Say (١٧٦٧ - ١٨٣٢)
اقتصاددان فرانسوى که نظرات اقتصادى آدام اسميت را در آغاز قرن نوزدهم به زبان سادهاى به مردم معرفى کرد. (توضيح متن آلمانى)
018
ويکتور کوزن Victor Cousin (١٧٩٢ - ١٨٦٧)
فيلسوف فرانسوى. در کابينه کوتاه تيير، در ١٨٤٠ وزير آموزش و پرورش شد. کوشيد افکار دکارت، هيوم و کانت را در يک دستگاه فلسفى که خود وى آن را "التقاطى" ميناميد با هم تلفيق کند. (توضيح متن آلمانى). فيلسوف ايدهآليست فرانسوى، پيرو اکلکتيسم (فلسفه التقاطى). (پ.ه)
019
کولار، پيير پل رويه Pierre-Paul Roye Collard (١٧٦٣ - ١٨٤٥)
صاحبنظر سياسى و سياستمدار دوره احياء سلطنت. از پادشاهى مشروطه به عنوان ابزار فرمانروايى بورژوازى علنا دفاع ميکرد. (توضيح متن آلمانى)
020
بنيامين کنستان Bejamin Constant
نويسنده ليبرال و سياستمدار. از رهبران مخالف شارل دهم در سالهاى ١٨٢٠. (توضيح متن آلمانى)
021
فرانسوا گيزو François Guizot (١٧٨٤ - ١٨٧٤)
مورخ و دولتمرد، استاد سوربن در دوره امپراتورى، در دوره احياى سطلنت به حزبى که طرفدار کاربست دقيق منشور ١٨١٤ بود پيوست. در ١٨٣٠ به نمايندگى مجلس برگزيده شد و با فرمانهاى ژوئيه ١٨٣٠ به مخالفت برخاست. در دوره احياى سلطنت بيش از پيش به سمت محافظهکارى گراييد. پياپى به مقامهاى وزارت کشور، وزارت آموزش عمومى، و سفارت فرانسه در لندن رسيد، و در سال ١٨٤٠ به کابينه سول راه يافت. از ١٨٤٠ تا ١٨٤٨ هدايت سياست داخلى و خارجى فرانسه با او بود. با هر نوع اصلاحى، اعم از پارلمانى و انتخابى، مخالف بود. وى نماينده مجسم سياست بورژوازى محافظه کار بود که فکر ميکند شعارش بايد اين باشد: "تا ميتوانيد ثروتمند شويد". مخالفت گيزو با درخواستهاى ليبرالها باعث انقلاب ١٨٤٨ شد. گيزو پس از کنارهگيرى از سياست به مطالعات تاريخى پرداخت و کتاب تاريخ انقلاب انگليس را به پايان رساند که از اهّم آثار تاريخى او است.
022
اوليوير کرامول Olivier Cromwell (١٥٩٩ - ١٦٥٨)
سياستمدار معروف انگيس. لرد حامى جمهوريت. در طول جنگ داخلى استعدادهاى خود را بعنوان سردار و سازمانده برجسته نشان داد. هنگام درگيرى تعارضى ميان پارلمان (که دوازده سال طول کشيد و به همين مناسبت "پارلمان طولانى" نام گرفت) و ارتش درخواست انتخابات جديد ميکرد، کرامول در رأس يک دسته سرباز به پارلمان و مقر کابينه آمد و هر دو را متفرق کرد. همين کودتا از وى ديکتاتورى ساخت. به عنوان Lord-Protector "لُرد حامى" انگلند، اسکاتلند و ايرلند اعطا شد.
023
جان لاک John Locke (١٦٣٢ - ١٧٠٤)
فيلسوف و نويسنده سياسى انگليس. مؤلف مقاله درباره فهم بشرى. (ب.پ)
فيلسوف برجسته انگليسى، پيرو مکتب دوآليسم و سنسوآليسم sensualisme. (پ.ه)
024
حبقوق
يکى از پيغمران کوچک از اسباط ١٢گانه عبريون. حبقوق ستمگرى فرمانروايان دوران خود را نکوهش ميکرد. او انقياد قوم بنىاسرائيل را بدست کلدانيها پيشگويى کرد. احتمالا در قرن هفتم قبل از ميلاد زندگى ميکرد. (پ.ه)
025
لوئى فيليپ Louis-Philppe (١٧٧٣ - ١٨٥٠)
پادشاه فرانسه از ١٨٣٠ تا ١٨٤٨. پسر دوک دو لوئى فيليپ ژوزف اورلئان. مثل پدرش به نفع انقلاب موضع گرفت، وارد گارد ملى شد و به باشگاه ژاکوبنها پيوست. پس از خيانت دوموريه که وى زير فرمانش بود، لوئى فيليپ، که در توطئه بر ضد جمهورى شرکتى نداشت، مجبور به ترک فرانسه شد و دوباره با خاندان بوربن آشتى کرد. پس از استعفاى شارل دهم، لوئى فيليپ را پادشاه فرانسه اعلام کردند. وى نمونه پادشاه بورژوا بود. او که به عنوان پدر خانواده صفات درخشانى داشت توانست از منافع شخصى و بويژه منافع مادىاش با مهارت دفاع کند. بدينسان توانست اموالش را، بجاى اموال دولتى، به عنوان اموال خانوادگى به ثبت برساند. دوران فرامانروايىاش نمودار سلطه بارز بورژوازى بزرگ، بويژه بورژوازى بزرگ مالى، دوره فساد و ريخت و پاش در "محافل بالا"ى جامعه است. پس از انقلاب فوريه، به انگلستان فرار کرد و آنجا در سال ١٨٥٠ در کاخ کلرمونت که چندان از ويندسور دور نبود درگذشت.
026
آرمان ماراست Armand Marrast (١٨٠١ - ١٨٥٢)
روزنامه نگار و سياستمدار. در دوره احياى سلطنت جزو مخالفان مبارز در جناح ليبرال بود. در انقلاب ١٨٣٠ شرکت کرد. در سلطنت ژوئيه در جنبش جمهوريخواه دخالت داشت. پس از ١٨٣٨ مديريت لوناسيونال، روزنامه جمهوريخواه بورژوا را به عهده گرفت. در فوريه ١٨٤٨ عضو حکومت موقت، سپس در ٦ مارس، شهردار پاريس شد که با اقدامات دمکراتيک مخالفت کرد. در مقام نماينده مجلس مؤسسان با سياست سرکوب پس از ايام ژوئن همدستى کرد. پس از شکست در انتخابات مجلس نمايندگان از سياست کناره گرفت.
027
بائى، ژان سيلوَن بائى Jean-Sylvain Bailly (١٧٣٦ - ١٧٩٣)
منجّم فرانسوى و يکى از شخصيتهاى انقلاب بورژوايى فرانسه در پايان قرن هژدهم، يکىاز رهبران بورژوازى ليبرال. طرفدارقانون اساسى.
028
بگذارد که مُردگان سرگرم دفن مُردههاى خويش باشند
اشاره به جملهاى از انجيل است. در روايات انجيل چنين آمده است: "روزى يکى از شاگردان عيسى وى را گفت: اى معلم، پدرم مُرد، اجازه فرما که براى کفن و دفن او بروم. عيسى گفت: تو زندهاى، از پى مردگان مرو، مرده را بگذار تا مردگان بردارند".
029
لوناسيونال Le National
اين روزنامه بطور يوميه از سال ١٨٣٠ تا سال ١٨٥١ در پاريس انتشار مييافت و ارگان جمهوريخواهان معتدل بورژوا بود. (پ.ه)
030
روزنامه مباحثات سياسى و ادبى Journal des Débats politiques et literaires
اين روزنامه در سال ١٧٨٩ در پاريس براه افتاد و در دوران سلطنت ژوئيه روزنامه دولتى و ارگان بورژوازى طرفدار سلسله اورلئان بود. در انقلاب سال ١٨٤٨ اين روزنامه از مواضع بورژوازى ضدانقلابى و از حزب نظم هوادارى ميکرد. (پ.ه)
031
سلطنت ژوئيه - دوره احياى سلطنت
منظور سلطنت لوئى فيليپ است که از ١٨٣٠ تا ١٨٤٨ ادامه داشت. (ب.پ)
سلطنت ژوئيه، از انقلاب ژوئيه ١٨٣٠ تا انقلاب فوريه ١٨٤٨ بطول انجاميد. انقلاب ژوئيه که نيروى محرکه آن کارگران و پيشهوران بودند از پشتيبانى خردهبورژوازى و بورژوازى متوسط و قشر راديکال روشنفکران برخوردار بود. اين انقلاب در ٢٩ ژوئيه به اوج خود رسيد. قيامکنندگان کاخ تويلرى و ساير عمارات دولتى پاريس را تصرف کردند و نيروهاى شارل دهم را از پاريس بيرون راندند. ولى تزلزل خردهبورژوازى وعدم تشکل طبقه کارگر موجب شد که بورژوازى تمام ثمرات انقلاب را تصرف کند. روز دوم اوت ١٨٣٠ شارل دهم از سلطنت کنارهگيرى کرد و روز ٧ اوت لوئى فيليپ (دوک اورلئان) پادشاه فرانسه اعلام شد. لوئى فيليپ در انقلاب فوريه ١٨٤٨ خلع شد، به انگلستان گريخت و در آنجا مُرد. (پ.ه)
دوران سلطنت لوئى فيليپ در تاريخ فرانسه "سلطنت ژوئيه" ناميده ميشود. لوئى فيليپ در انقلاب ژوئيه سال ١٨٣٠ که در نتيجه آن سلسله بوربنها ساقط شد روى کار آمد. سلسله بوربنها پس از سقوط ناپلئون دوباره بوسيله لوئى هژدهم به سلطنت رسيد. اين دوران حکومت سلسله بوربنها در تاريخ فرانسه، دوران احياى سلطنت Restauration ناميده ميشود.
032
رويدادهاى ١٥ مه
در ١٥ مه ١٨٤٨ کارگران و روشنفکران پاريس تظاهرات بزرگى براه انداختند. ولى بزودى واحدهاى "گارد ملى" و واحدهاى ارتش رسيدند و شرکت کنندگان در تظاهرات را متفرق کردند. رهبران کارگران، بلانکى و يارانش، دستگير شدند.
033
بانکهاى مبادله
"بانکهاى مبادلاتى" براى دريافت کالا بدون پرداخت پول تأسيس شده بود. کارگران بر حسب ميزان کار خود اوراقى دريافت ميکردند و آن اوراق يا حوالههايى دريافت ميکردند و بعدا اين اوراق را ميدادند و کالا تحويل ميگرفتند. (پ.ه)
034
کراپولينسکى Crapulinsky
نام قهرمانى در شعر هاينه با عنوان دو شهسوار که شاعر در قالب او لهستانىهايى را که بر اثر ولخرجىهاى خود آس و پاس شده بودند مسخره ميکند.
035
پوريتن puritain
عنوان شرکتکنندگان در جنبش مذهبى و سياسى بورژوازى انگلستان عليه فئوداليسم در قرنهاى ١٦ و ١٧. هدف اين جنبش تصفيه کليساى انگلستان از وجود بازماندگان کاتوليکها بود. پوريتنها در زمينه اخلاق و روش زندگى، زهد و رياضيت و پرهيزکارى را تبليغ ميکردند.
036
هلن دوشسِ اورلئان Duchess d'Orléan (١٨١٤ - ١٨٥٨)
زن فرديناند پسر ارشد لوئى فيليپ (١٧٧٣ - ١٨٥٠) پادشاه فرانسه. فرديناند در سال ١٨٤٢ مُرد. دوشس دورلئان مادر دوک دو پارى مدعى سلطنت فرانسه بود. (پ.ه)
لوئى فيليپ در تاريخ ٢٤ فوريه ١٨٤٨ به نفع نوهاش، کُنتِ پاريس، از سلطنت کناره گرفته بود. و مادر اين پسر، دوشسِ اورلئان، مدعى نيابت سلطنت بود. (زيرنويس ترجمه انگليسى)
037
الکساندر لودرو-رولن Alexandre Ledru-Rollin (١٨٠٤ - ١٨٧٤)
در ١٨٤٢ نماينده مجلس بود و در رأس حزب جمهوريخواه دمکرات نقش مهمى ايفا کرد؛ در ١٨٤٣ از بنيانگذاران روزنامه لافوروم بود که گرايشهاى سوسياليستى داشت. در مبارزه مهمانىها، و سپس در انقلاب فوريه، بسيار مؤثر بود. در وزارت کشورِ حکومت موقت تمايلات دمکراتيکى از خود نشان داد. در سِمت نماينده مجلس مؤسسان، و عضو کميسيون اجرايى، به همراه لامارتين رهبرى سرکوب تظاهر کنندگان ١٥ مه را به عهده گرفت. حوادث ايام ژوئن باعث شد که به صف مخالفان بپيوندند. در نمايندگى مجلس قانونگذارى، رئيس "مونتانى" شد، که حزب خردهبورژوايى با گرايشهاى دمکراتيک بود. پس از شورش بىفرجام ١٣ ژوئن ١٨٤٩، راه تبعيد در انگليس را در پيش گرفت و تا سال ١٨٧٠ در آنجا ماند.
038
کاونياک، اوژن لوئى کاونياک Eugène-Louis Cavangnac (١٨٠٢ - ١٨٥٧)
ژنرال و سياستمدار، برادر کوچکتر جمهوريخواه معروف گوددوفرواکاونياک بود. وى در حين خدمت نظامىاش در الجزاير ترقى کرد و در حکومت موقت فرماندار الجزاير شد. عضو مجالس مؤسسان و قانونگذارى، يکى از رؤساى حزب جمهوريخواه بورژواى "خالص" بود. وزير جنگ شد و در ايام ژوئن ١٨٤٨ براى سرکوب شورش اختيارات فوقالعاده گرفت و با خشونت تمام از اين اختيارات استفاده کرد. پس از واگذارى اختيارات کامل، به رياست وزرا و قوه مجريه انتخاب شد. معذالک، در انتخابات عمومى فقط ١٤٤٨١٠٧ رأى آورد در حالى که لوئى بناپارت سه برابر او رأى داشت. در شب ٢ دسامبر ١٨٥١ دستگير شد ولى بزودى آزاد گرديد. دوبار نماينده پاريس شده، ولى هر بار از اداى سوگند وفادارى براى رژيم تازه خوددارى کرد.
030
درخت حيات
در سِفر تکوين از اسفار خمسه عهد عتيق (کتاب تورات) آمده است که يَهُوَه دو باغ آفريد: باغ عدن که در سمت مشرق قرار داشت و گستره آن محدود بود و باغ ديگر که همان زمين خاکى ماست. در باغ عدن درخت زندگى (شجرةالحياة) را روياند که خوردن ميوه آن حيات جاويد ميبخشيد. در باغ ديگر درخت معرفت (شجرةالمعرفه) را روياند که خوردن ميوه آن حيات را زوالپذير ميساخت. ثعبان (مار) ميخواست ثمره درخت حيات را به حوّا بخوراند. يهوه بر او پيشى گرفت و حوّا را از عدن راند و ثعبان را نفرين کرد که همواره بر شکم بخزد. و اما حوّا خواستار ميوه درخت معرفت (درخت شناخت نيک و بد) شد و با خوراندن ميوه آن به درد زايمان و مرگ محکوم گرديد. منظور مارکس از اين عبارت اين است که "فراکسيون" از ثمر درخت شناخت يعنى رنج و تعب و زوال و مرگ بهرهمند شد، نه از ثمره درخت حيات، يعنى لايزالى و ابديت.
040
منشور قانون اساسى
اين منشور که پس از انقلاب بورژوايى سال ١٨٣٠ در فرانسه به تصويب رسيد، قانون اساسى سلطنت ژوئيه بود و در آن حق حاکميت ملت بطور صورى به رسميت شناخته ميشد و اختيارات شاه اندکى محدود ميگرديد، ولى دستگاه پليسى و بوروکراتيک و قوانين شديد بر ضد جنبش کارگرى و دمکراتيک بلاتغيير ميماند.
041
قوانين ارگانيک - Les Lois organiques - Organishe Gesetze
منظور قوانينى است که با قانون اساسى پيوندى ماهوى و ارگانيک دارند. (پ.ه)
042
آشيل (آخيلوس)
پهلوان داستان يونان باستان در منظومه حماسى "ايلياد" اثر هومر. آشيل هم مانند اسفنديار و زيگفريد ژرمنى و برخى از پهلوانان اساطيرى ديگر "رويين تن" بود. ولى مثل تمام آنها يک نقطه ضعف داشت. نقطه ضعف اسفنديار چشمش، و نقطه ضعف زيگفريد مهره پشت او بود. نقطه ضعف آشيل پاشنه پايش بود. همانطور که مرگ اسفنديار با اصابت تير رستم به چشم او و مرگ زيگفريد با اصابت تير دشمن به مهره پشت او انجام گرفت، آشيل هم در جنگ عليه تروآ با اصابت تير به پاشنه پايش از پا افتاد. در ادبيات غرب "پاشنه آشيل" بمعناى "نقطه ضعف"، يا "چشم اسفنديار" است. (پ.ه)
043
برادر، آماده مُردن باش Frère, il faut mourir
اعضاى فرقه کاتوليک تراپيست Trappist هنگام ديدار يکديگر اين عبارت را بجاى "سلام" بکار ميبردند. اين فرقه در ١٦٦٤ پديد آمد و از اعضاى خود پيروى اکيد از مقررات شديد و زندگى همراه با رياضتکشى را طلب ميکرد. (پ.ه)
044
زندان کليشى Clichy
بدهکارانى را که ديون خود را بموقع نپرداخته بودند به زندان کليشى ميفرستادند. اين زندان در سالهاى ١٨٢٦ - ١٨٦٧ در پاريس دائر بود. (پ.ه)
045
سرهنگ برنارد Bernard
رئيس کميسيونهاى نظامى مأمور مجازات شرکت کنندگان قيام ژوئن ١٨٤٨ در پاريس. سرهنگ برنار پس از کودتاى ٢ دسامبر ١٨٥١ يکى از سلسله جنبانان محاکمه جمهوريخواهان ضدبناپارت بود. (پ.ه)
046
پِرهتوريَن
مأخوذ از واژه لاتينى Preator. پرهتور در روم باستان عنوان اعضاى ديوان عالى کشور بود. پرهتورينها در روم باستان Preatoriani سپاه زبدهاى بودند که وظيفه حفظ پرهتور را به عهده داشتند و در کودتاهاى دربارى نقش بزرگى بازى ميکردند. به معنى مجازى، عنوان نيروهاى نظامىِ تکيهگاه حکومت حکومت غاصبى است که فقط با توسل به زور عمل ميکند. (پ.ه)
047
لژيتيميست Legitimiste
عنوان طرفداران سلسله بوربنها. لژيتيميستها مدافع مالکيت بزرگ موروثى بودند. در سال ١٨٣٠ که اين سلسله مجددا سرنگون شد، لژيتيميستها متحد شدند و حزب سياسى خود را بوجود آوردند. (پ.ه)
048
بارو، اوديلون بارو Odillon Barrot (١٧٩١ - ١٨٧٣)
رئيس جناح مخالف طرفدار خاندانهاى سلطنتى در مجلس، يعنى گروه چپ ميانهرو، در سلطنت ژوئيه در ١٨٤٧ بانى مبارزات مهمانيها شد که دامنه آن از حدود پيشبينىهايش فراتر رفت. در مجلس مؤسسان و مجلس قانونگذار جزو اورلئانيستها بود. از طرف رئيس نخستين کابينهاى که در دوره شاهرزاده- رئيس جمهور لوئى بناپارت (٢٠ دسامبر ١٨٤٨ - اول ژانويه ١٨٤٩) تشکيل شد دعوت به کار و وزير دادگسترى شد. سياستى ارتجاعى را پيش برد که آزادى مطبوعات و تجمع را محدود ميکرد. باشگاهها را ميبست، و بانى لشگرکشى رم گرديد. دوباره به عقايد سلطنتىاش روى آورد و از شاهزاده- رئيس جمهور جدا شد و پس از کودتا از زندگى سياسى کناره گرفت و تا پايان امپراتورى اين روش را ادامه داد.
049
راتو، ژان پير لاموت راتو Jean-Pierre Lamotte Rateu (١٨٠٠ - ١٨٧٥)
نماينده مجلس مؤسسان در ١٨٤٨، موافق سياست شاهزاده- رئيس جمهور لوئى بناپارت. عامل پيشنهادى بود که بنا به مفاد آن، مجلس مؤسسان با در نظر گرفتن پايان مأموريت خويش، به انحلال خود رأى داد و بجاى آن مجلس قانونگذارى تأسيس شد.
050
ژنرال نيکلا شانگارنيه Nicolas Changarnier (١٧٩٣ - ١٨٧٧)
فرماندار کل الجزاير در ١٨٤٨. اندکى بعد عضو مجلس مؤسسان، درمقام فرماندهى لشگريان مستقر در پاريس به سلطنتطلبان پيوست، به علت رقابت با لوئى بناپارت از مشاغلش برکنار و در دسامبر ١٨٥١ دستگير و سپس تبعيد شد. در ١٨٧٥ عليه برقرارى جمهورى رأى داد، ولى با همه اينها به مقام سناتورى مادامالعمر منصوب شد. (ب.پ)
- ژنرال فرانسوى و رجل سياسى، سلطنتطلب، در دوران جمهورى دوم نماينده مجلس مؤسسان و مجلس مقننه. پس از ژوئن ١٨٤٨ فرمانده پادگان پاريس و فرمانده گارد ملى، در سرکوب دمونستراسيون ١٣ ژوئن ١٨٤٩ در پاريس شرکت داشت. (پ.ه)
051
کاليگولا Caligula
امپراتور رومى (٣٧ تا ٤١ م) که خود را خدا اعلام کرد و نظام استبدادى مطلق بوجود آورد. تکيهگاه او نظاميان، بويژه گاردهاى "پرهتورين" بودند. نامش از واژه کاليگا caliga ميآيد به معنى شکارچى سربازان رم. خود پرتورينها در توطئهاى در درون دربار او را بقتل رساند. (توضيح متن آلمانى)
052
سيويتا-وچيا Civita-Vecchia
بندرى در ايتاليا واقع در نزديکى رم که دژ نظامى بود. (پ.ه)
053
اودينو، ژنرال اودينو Nicolas-Charles-Victor Oudinot (١٧٩١ - ١٨٦٣)
پسر يک مارشال ناپلئونى، ژنرال، و فرمانده لشگريان اعزامى فرانسه بر ضد جمهورى رم. عضو مجلس قانونگذارى. در آنجا با سياست شاهزاده- رئيس جمهورى لوئى بناپارت مخالفت کرد و کوشيد در مقابل کودتا بايستد. (ب.پ)
- اورلئانيست، در دوران جمهورى دوم نماينده مجالس مؤسسان و مقننه. در سال ١٨٤٩ فرمانده سپاه اعزامى عليه جمهورى رم. او کوشيد در برابر کودتاى دوم دسامبر ١٨٥١ مقاومت کند. (پ.ه)
054
روزنامه مونيتور Moniteur
نام کوتاه شده روزنامه Le Moniteur universel ارگان رسمى دولت. اين روزنامه تحت اين عنوان در سالهاى ١٧٨٩ تا ١٨٦٩ در فرانسه منتشر ميشد. (پ.ه)
055
پيشنهاد مباشران مجلس (کستورها)
طرح قانون کستورها proposition des questeurs (کستور از واژه لاتين queuestor. در روم باستان بمعناى گنجور، گاهبد، خزانهدار). طرح قانون کستورها روز ٦ نوامبر ١٨٥١ توسط سه تن از سلطنتطلبان که کستور مجلس مقننه (نماينده مختار مجلس در امور اقتصادى، مالى و حفظ امنيت مجلس) بودند، پيشنهاد شد. اين طرح در ١٧ نوامبر پس از مباحثات شديد رد شد. هنگام اخذ رأى "مونتانى"، جناح چپ مجلس که سلطنتطلبان را خطر عمده ميدانست، از بناپارتيستها پشتيبانى کرد. (پ.ه)
056
آدولف امانوئل شارل لوفلو Adolphe-Emmanuell-Chalrles Lefflo (١٨٠٤ - ١٨٨٨)
ژنرال ديپلمات، عضو مجلس مؤسسان و قانونگذارى، و يکى از مباشران اين مجلس، دشمن سرسخت لوئى بناپارت بود و شب کودتا دستگير و از فرانسه تبعيد شد. (ب.پ)
- ژنرال فرانسوى، رجل سياسى، سخنگوى حزب نظم، در دوران جمهورى دوم نماينده مجالس مؤسسان و مقننه. در سالهاى ١٨٧٠ و ١٨٧١ وزير جنگ "دولت دفاع ملى".
057
تيير، آدولف تيير Adolphe Tiers (١٧٩٧ - ١٨٧٧)
مورخ، در دوره احياء با کتاب تاريخ انقلاب فرانسه که بيانگر عقايد بورژوازى ليبرال آن دوره است معروف شد. در انقلاب ١٨٣٠ نيز در رسيدن دوک اورلئان به تخت سلطنت سهم بسزائى داشت. يکى از نخستين چهرههاى سياسى سلطنت ژوئيه بود. وزير کشور، سپس وزير امور خارجه، رئيس کابينه در ١٨٣٦، سپس در ١٨٤٠ از رهبران جناح مرکز چپ در فاصله سالهاى ١٨٤٠ تا ١٨٤٨ بود. در مقام نماينده مجلس مؤسسان در ١٨٤٨ از رهبران نظم بشمار ميرفت. از کينهاش نسبت به جنبش کارگرى، نامزدى شاهزاده- رئيس جمهور لوئى بناپارت را تسهيل کرد. ولى بعد با سياستهاى او به مخالفت برخاست. در کودتا بازداشت و تبعيد شد. ولى در ١٨٥٢ برگشت و نماينده پاريس در ١٨٦٣ شد. با سياست ناپلئون سوم سخت مخالفت کرد. در فوريه ١٨٧١ از طرف مجلس ملى بوردو، به عنوان رئيس قوه اجرايى برگزيده شد. جنبش کمون را با خشونت بسيار زياد سرکوب کرد.
058
سنت-آرنو (سن آرنو) Saint Arnaud (١٨٠١ - ١٨٥٤)
ژنرال فرانسوى. از سال ١٨٥٢ مارشال فرانسه، بناپارتيست. در سالهاى ١٨٥١ تا ٥٤ وزير جنگ. يکى از سازمانگران کودتاى ٢ دسامبر ١٨٥١ بود. در سال ١٨٥٤ سرفرمانده ارتش فرانسه در جنگ کريمه. (پ.ه)
سن آرنو، ژاک لوروا سن آرنو Jacqus Loroy Saint-Arnaud (١٧٩٦ - ١٨٥٤) - ژنرال، مدتها در الجزاير خدمت کرد. در ١٨٥١ فرمانده لشگر دوم پارس و در ١٦ اکتبر همان سال وزير جنگ شد. در کودتاى ٢ دسامبر بسيار فعال بود. به درجه مارشالى رسيد و در جنگ کريمه شرکت کرد و در آن مُرد. (ب.پ)
059
ژيروندن ها Girondins
اعضاى حزب مدافع منافع بورژوازى بزرگ در دوران انقلاب بورژوايى فرانسه. مأخوذ از استان ژيروند Gironde که اکثريت رهبران حزب از آنجا برخاسته بودند. (پ.ه)
060
ژاکوبن ها Jacobins
انقلابيون بورژوا-دمکرات، اعضاى کلوب سياسى راديکال در انقلاب بورژوايى ١٧٨٩ - ١٧٩٤ فرانسه. مأخوذ از نام دِير ژاکوبن در پاريس که کلوب در آنجا واقع بود. (پ.ه)
061
فروند Frond
قيام گروهى از اشراف و شاهزادگان در دورانى که لوئى چهاردهم به سن بلوغ نرسيده بود و کاردينال مازارن، محبوب ملکه مادر، همه کاره بود (١٦٤٨ تا ١٦٥٣). اصلاح "فروند" اشارهاى است به سبکسرى اشرافيت. (زيرنويس ترجمه انگليسى و فارسى)
La Fronde جنبش اپوزيسيون بورژواها و گروهى از اشراف فرانسه عليه سلطنت مطلقه در قرن هفدهم در دوران کودکى لوئى چهاردهم و فرمانروايى کاردينال مازارن Mazarin معشوق ملکه مادر آن دوتريش Anne d'Autriche. معناى مجازى آن: هر اپوزيسيونى که انگيزهاى شخصى و نارضايى فردى محرک آن باشد. (پ.ه)
062
شلميل Schlemihl
قهرمان "داستان عجيب پتر شلِميل" Die seltsame Adelbert von Geschichte Peter Schlemihl اثر آدلبرت فون شاميسو Adelbert von Chamisso نويسنده آلمانى است. پتر شلميل سايه خود را در قبال کيف جادويى پول ميفروخت. (پ.ه)
- اشارهاى به قهرمان داستان ادالبر فن شاميسو، به نام اشلميله که سايهاش را براى يک کيف پول جادويى فروخته بود. (ب.پ)
063
کنت دو فالو Comte de Fallou (١٨١١ - ١٨٨٦)
لژيتيميست و کشيش، در ١٨٤٦ به نمايندگى مجلس قانونگذارى، سپس در سال ١٨٤٨ به عضويت مجلس مؤسسان انتخاب شد. در ماه مه ١٨٤٨ در مسأله کارگاههاى ملى، گزارشگر کميسيون مربوط به آن شد. رأى به الغاى آنها داد چون ميخواست کار جنبش کارگرى را يکسره کند. درکابينه اوديون بارو وزير آموزش و پرورش و مذاهب شد، و در ١٨٥٠ "قانون فالو" را از تصويب گذراند که دستگاه آموزش و پرورش را به بهانه آزادى آموزش، به کشيشان تسليم ميکرد. پس از کودتا از زندگى سياسى کناره گرفت تا دوباره ١٨٧١ جزو سلطنت طلبان به آن باز گردد. (ب.پ)
- فالو Alfred Falloux (١٨١١ - ١٨٨٦) رجل سياسى و نويسنده فرانسوى، لژيتيميست و روحانى، در سال ١٨٤٨ يکى از مشوقين سرکوب قيام ژوئن پاريس بود. در دوران جمهورى دوم نماينده مجالس مؤسسان و مقننه و در سالهاى ١٨٤٨ و ٤٩ وزير فرهنگ. (پ.ه)
064
لاموريسير Christophe Léon Juchaut de Lamoricère (١٨٠٩ - ١٨٦٥)
ژنرال و سياستمدار. حرفه نظامى را در الجزاير و مراکش آغاز کرد. پس از انتخاب شدن به مجلس نمايندگان در ١٨٤٦ جزو گروه مدافع خاندانهاى سلطنتى شد. عضو مجالس مؤسسان و قانونگذارى. در اين مجالس جزو گروه جمهوريخواهان بورژوا بود. در ايام ژوئن زير فرمان کاونياک در سرکوب شورش کارگرى شرکت داشت. در کابينه کاونياک از ١٨ ژوئن تا ٢٠ دسامبر ١٨٤٨ وزير جنگ شد. دشمن لوئى بناپارت بود و بر ضد تجديد نظر در قانون اساسى رأى داد و شب کودتا دستگير و تبعيد گرديد. در ١٨٦٠ فرماندهى لشگريان پاپ را بر ضد پيمون به عهده گرفت. شکست خورد و اسير شد.
065
ژنرال بِدو، مارى آلفونس بدو Marie-Alphonse Bedeau (١٨٠٤ - ١٨٦٣)
ژنرال و سياستمدار، فرماندار کل الجزاير، نماينده و نايب رئيس مجلس مؤسسان و مجلس قانونگذار. بيدرنگ پس از کودتاى لوئى بناپارت دستگير و از فرانسه اخراج شد.
066
تورى Tory
(در جمع Tories) همان جمعيتى که بعدها محافظهکاران انگليس از آن بوجود آمدند. موضوع بهره مالکانه اشارهاى است به تأثير الغاء قانون غلات در ١٨٤٦ در انگليس بر ضد حزب تورى. اين حزب نام خود را به حزب حامى تغيير داد و تا سالها براى احياء دوباره قانون غلات مبارزه ميکرد و هدفش اين بود که بهره مالکانه را هر چه بيشتر بالا ببرد. (ب.پ)
067
بهره مالکانه
در اصل نوشته آلمانى die Grundrente بکار رفته است، در ترجمه فرانسوى La rente foncière و در روسى эемепъная рента. (پ.ه)
068
اِمس Ems
محلى ييلاقى در نزديکى ويسبادن در آلمان. در اوت سال ١٨٤٩ کنفرانس لژيتيميستها با شرکت شامبور در اينجا تشکيل شد. کنت دوشامبور (هانرى پنجم) از لژيتيميستهاى معروف در همين محل زندگى ميکرد.
069
کلرمونت Claremont
قصرى نزديک لندن، که پس از فرار لوئى فيليپ از فرانسه مقر او بود. اِمس و کلرمونت مراکز دسائس سلطنتطلبان عليه يکديگر بودند. (پ.ه)
070
بريه، پيير آنتوان بريه Pierre-Antoine Berryer (١٧٩٠ - ١٨٦٨)
وکيل دعاوى و سياستمدار، سخنگوى مجالس قانونگذارى در دروه سلطنت ژوئيه. نماينده مجلس مؤسسان در ١٨٤٨، که در مجلس مدافع حق الهى پادشاهان و مخالف اين بود که اين حق به آراء عمومى محول شود. وى تا پايان عمر از اصل مشروعيت خاندانى دفاع کرد و بدان وفادار ماند.
071
اريحا، اريخا اريحه، به عبرى جريکو Jéricho
نام يکى از شهرهاى قديم فلسطين واقع در ٢٣ کيلومترى اورشليم (بيتالمقدس)، در يکى از مصبهاى رود اردن. نخستين شهرى که بنىاسرائيل هنگام ورود به "ارض موعود" (کنعان) به آن رسيد. اين شهر با ديوارهاى بلند محصور بود. بموجب نصوص تورات سپاهيان يهود هفت روز اين شهر را محاصره کردند و روز هفتم در بوق و کردنا دميدند و همه با هم غريو برآوردند. از شدت بانگ کرنا و غريو سپاهيان، "ديوارهاى اريخا فروريخت". (پ.ه)
072
والاشى Valachie
يکى از اميرنشينهاى قديم کنار دانوب که تا سال ١٩١٨ با مولداوى کشور رومانى را تشکيل ميدادند. (پ.ه)
073
ژنرال وييِرا Vieyra
رئيس ستاد گارد ملى. پس از جنبش ١٣ ژوئن ١٨٤٩، در رأس اعضاى گارد ملى که روزنامههاى دمکراتيک را توقيف کردند قرار گرفت و محل اداره آن جرايد را ويران کرد. در کودتا شرکت فعال داشت.
074
داوود و سموئيل نبى
در روايات توراتى سموئيل نبى سلطنت داوود را تبرک کرده بود. (زيرنويس ترجمه فارسى) شايع بود که لوئى بناپارت اميدوار است تاج سلطنت فرانسه را از دست پاپ، پيوس نهم، بگيرد، در عوض به استقرار مجدد قدرت پاپ کمک کند. (زيرنويس ترجمه انگليسى)
داوود پادشاه نيمه افسانهاى بىاسرائيل است (تاريخ حيات: اواخر قرن ١١ تا قريب سال ٩٥٠ قبل از ميلاد ذکر شده است). داوود نخست سپاهى بود و سپس دختر شائول پادشاه اسرائيل را بزنى گرفت ولى پس از مدتى در مظان خيانت قرار گرفت و به بيابانهاى جنوب فلسطين گريخت. داوود پس از کشته شدن شائول، پادشاه يهود اعلام شد و قبايل اسرائيل را متحد کرد و سپس سرزمين کنعان و اورشليم را بتصرف خود درآورد. داوود پادشاه مستبدى بود که براى نخستين بار اتباع خود را واداشت در برابرش بخاک افتند. بموجب قصص انجيل، داوود در نبرد با غولى بنام جالوت پيروز شد، بدينسان که در حاليکه قدش به زانوى غول هم نميرسيد، سنگى به پيشانى جالوت پرتاب کرد و او را از پا در آورد. روايت مذهبى يهودى و عيسوى داوود را پارساى آرامى جلوه ميدهند که عبادت خدا را با صوتى جلى بجا ميآورده است. در روايات اسلامى داوود را پيغمبر ميدانند. تأليف زبور يا مزامير (Psaume - کتاب معروف سرودهاى مذهبى) بموجب روايات يهودى و مسيحى به داوود نسبت داده ميشود و حال آنکه هيچ مدرک تاريخى براى اثبات آن وجود ندارد. (پ.ه)
پورهرمزان بجاى "سموئيل نبى"، "حضرت اسماعيل" را بکار برده است.
075
اوسترليتس Austerlitz
نبرد معروف ناپلئون که در آن ناپلئون بر ضد قواى متحد پروس و روس، در ٢ دسامبر ١٨٠٥ به پيروزى بزرگى بر ارتشهاى روسيه و اتريش رسيد. (زيرنويس ترجمه انگليسى). اين شهر اکنون اسلاواکف ناميده ميشود و در چک(اسلوواکى) واقع است. (پورهرمزان) Slavkov u Brna (Austerlitz)
076
ادگار نه Edgar Ney (١٨١٢ - ١٨٨٢)
سرهنگ. پسر مارشال نه مشهور، آجودان رئيس جمهور. به عنوان مأمور ويژه به رم رفت که در آنجا در ١٨ آوريل ١٨٥١، نامه مشهور لوئى ناپلئون به او رسيد؛ نامهاى که باعث بحث و جدل در مجلس ملى شد و در آن لوئى ناپلئون شرط برقرارى مجدد قدرت پاپ پى دهم را غير مذهبى شدن ادارات دولتى و کاربست قوانين ناپلئونى قرار ميداد.
077
اوتپول، کنت دو اوتپول comte de Hautpout (١٧٨٩ - ١٨٦٥)
ژنرال و سياستمدار. در ١٨٤٩ به نمايندگى مجلس برگزيده شد. به جناح راست پيوست و به وزرات جنگ رسيد. از طرفداران و بزرگان امپراتورى دوم بود.
078
آشيل فولد Achille Fould (١٨٠٠ - ١٨٦٧)
متخصص امور مالى و سياستمدار. ديکتاتور بانک پاريسىِ فولد-اوپنهايم. نماينده مجلس مؤسسان در ١٨٤٨. وزير دارايى شاهزاده- رئيس جمهور لوئى بناپارت. پس از کودتا وزير دارايى شد، ايضا در سالهاى ١٨٦٢ و ١٨٦٧.
079
پيير کارليه Pierre Carlier (١٧٩٩ - ١٨٥٨)
رئيس شهربانى پاريس در زمان رياست جمهورى لوئى بناپارت.
080
داموکلس Damoclès
يکى از درباريان دنيس اول Denys، جبار سيراکوس (٤٠٦ - ٣٦٧ قبل از ميلاد). دنيس براى آنکه نااستوارى شادى و خوشبختى را نشان دهد شبى داموکلس را به بزم باشکوهى دعوت کرد و بر بالاى جايگاه او شمشير سنگينى که به موى دم اسب بسته بود، آويخت. در تمام مدت بزم که با پايکوبى رقاصان همراه بود همواره بيم آن ميرفت که شمشير از مو کنده شود و بر فرق داموکلس فرود آيد. (پ.ه)
081
دفلوت، پل لوئى دو فلوت Paul-Louis de Flotte (١٨١٧ - ١٨٦٠)
افسر نيروى دريايى فرانسه، دمکرات و سوسياليست، طرفدار بلانکى، شرکت کننده فعال در حوادث ١٥ مه و قيام ژوئن ١٨٤٨ پاريس، نماينده مجلس مقننه. (پ.ه)
- در دريانوردى فرانسه کار ميکرد و چندين سفر علمى انجام داد. طرفدار فوريه Fourier بود. پس از انقلاب فوريه از سخنگويان بانفوذ باشگاه بلانکى شد. در آشوبهاى ١٥ مه و شورش ژوئن ١٨٤٨ شرکت کرد. در مارس ١٨٥٠ سوسياليستها وى را نامزد عضويت مجلس نمايندگان کردند که مورد حمايت دمکراتها قرار گرفت و اين نشانه اتحاد دو شاخه و يکى شدن آنها بود. پس از کودتاى ٢ دسامبر از فرانسه اخراج شد. فلوت در جنبش رهايى بخش ايتاليا به رهبرى گاريبالدى هم شرکت داشت. (ب.پ)
082
لاهيت، ژان ارنست Jean-Ernest Ducos La Hitte (١٧٨٩ - ١٨٧٦)
ژنرال طرفدار بناپارت، نماينده مجلس مقننه در سالهاى ١٨٥٠ و ٥١ و وزير امور خارجه در سالهاى ١٨٤٩ تا ٥١. (پ.ه)
لاهيت، دوکو ويکنت دو لاهيت Ducos, Vicomte de Lahitte (١٧٨٩ - ١٨٧٨) - ژنرال. در زمان رياست جمهورى لوئى بناپارت، از نوامبر ١٨٤٩ تا ژانويه ١٨٥٠ وزير جنگ شد. در امپراتورى دوم به مقام سناتورى رسيد. (ب.پ)
083
بروگلى، آشيل شارل دوک دو بروگلى Achille-Charles, duc de Broglie (١٧٨٥ - ١٨٧٠)
سياستمدار دوره احياى سلطنت ژوئيه. طرفدار گيزو. پس از انقلاب فوريه به عضويت مجلس قانونگذارى انتخاب شد که در آنجا در جرگه اورلئانيستها قرار گرفت. فعالانه بنفع تجديد نظر در قانون اساسى دخالت کرد. پس از کودتا از سياست کناره گرفت.
084
موله، لوئى ماتيو کنت موله Louis-Mathieu Molé (١٧٨١ - ١٨٥٥)
در دوره امپراتورى، عضو شوراى دولت، در دوره احياء و بعد در سلطنت ژوئيه وزير طرفدار سياست راست مرکز بود. از اعضاى هر دو مجلس مؤسسان و قانونگذارى شد، بر ضد کودتا اعتراض کرد.
085
بورگراوها (انگليسى burgraves) يا بورگگرافها (آلمانى burggrafen)
عنوان ١٧ تن از اورلئانيستها و لژيتيميستها که عضو کميسيونى از مجلس قانونگذار براى تهيه طرح قانون انتخابات بودند. اين عنوان از يکى از نوشتههاى ويکتور هوگو که به زندگانى قرون وسطاى آلمان اختصاص داشت گرفته شده بود. "بورگگراف" در آلمان به حکام شهرها و ايالات گفته ميشد. ١٧ تن عضو آن کميسيون را به سبب مقاصد ارتجاعى و قدرتطلبىهايشان "بورگگراف" ميناميدند. (زيرنويس متن آلمانى)
086
باروش، پيير ژول باروش Pierre-Jules Baroche (١٨٠٢ - ١٨٧٠)
وکيل دعاوى، نماينده روشفور در ١٨٤٧. دادستانِ دادگاه عالى بورژ که ادعانامه عليه بانيان وقايع ١٥ مه ١٨٤٨ و ١٣ ژوئن ١٨٤٩ را نوست. به شاهزاده- رئيس جمهور لوئى بناپارت پيوست، و در ١٨٥٠ وزير کشور کابينه اوتپول شد. پس از کودتاى ٢ دسامبر رئيس شوراى دولت با رتبه وزارت شد.
087
فرانسوا ويدال François Vidal (١٨١٢ - ١٨٧٢)
سوسياليست. دبير کل کميسيون لوکزامبوگ در ١٨٤٨. وى گزارش اين کميسيون را با همکارى پکور نوشت. در انتخابات ١٠ مارس ١٨٥٠ از سوى پاريس و استراسبورگ به نمايندگى مجلس قانونگذارى انتخاب شد.
088
اوژن سو Eugène Sue (١٨٠٤ - ١٨٧٥)
رمان نويس و سوسياليست. مشهورترين رمانهاى اجتماعيش عبارتند از: رازهاى پاريس، يهودى سرگردان، رازهاى مردم. در سال ١٨٥٠ به نمايندگى مجلس قانونگذارى رسيد که در آن نقش کاملا فرعى داشت.
089
لئون فوشه Léon Faucher (١٨٠٣ - ١٨٥٤)
عضو مجلس مؤسسان، وزير امور عامالمنفعه در ١٨٤٨. وزير کشور در ١٨٥١. پس از کودتا از مسائل سياسى کناره گرفت و کار اقتصاد سياسى پرداخت. از کسانى بود که در تأسيس بانک اعتبار ارضى دخالت داشت.
090
لاپرس La Presse
روزنامه ناشر افکار بورژوازى بود که از سال ١٨٣٦ در پاريس منتشر ميشد. اين روزنامه در سالهاى ١٨٤٨ و ٤٩ ارگان جمهوريخواهان بورژوا بود و سپس ارگان بناپارتيستها شد. (پ.ه)
091
هانرى پنجم - شامبور
شامبور، هانرى شارل دارتوا شامبور Henri-Charles d'Artois Chambord (١٨٢٠ - ١٨٨٣)
پسر کنت دو برى و نوه شارل دهم. در ايام ژوئيه ١٨٣٠ شارل دهم به نفع وى از سلطنت کنار گرفت، و در نتيجه همين کنت شامبور با عنوان هانرى پنجم مدعى تاج و تخت فرانسه شد. در دوران جمهورى سوم، در اِمس زندگى ميکرد. با مرگ او چراغ دودمان بوربنها خاموش شد.
092
کلاوس ستل Klaus Stell
نام بافندهاى در کمدى شکسپير؛ رؤياى نيمهشب تابستان. وى در يکى از پردههاى اين کمدى در نمايشى که در حضور يک پادشاه انجام ميگيرد ميخواهد نقش شير را بازى کند.
093
کارگاههاى ملى Les ouvriers nationaux
منظور از کارگاههاى ملى، کارگاههايى بود که پس از انقلاب فوريه ١٨٤٨ به دستور دولت تشکيل شد و کارگران وابسته به حزب سوسيال دمکرات در آن عضويت داشتند. هدف اين بود که هم نظريات سوسياليستى لوئى بلان درباره سازمان دادن به کار در بين کارگران بى اعتبار شود و هم از اين کارگاهها براى مبارزه با کارگران انقلابى بهرهبردارى کنند. اما اين نقشهها عقيم ماند. و اين کارگاهها روحيه سوسياليست و مبارزهجوى کارگران را بالا برد. سرانجام دولت کاونياک پس از سرکوب قيام با فرمان ٣ ژوئيه ١٨٤٨ اين کارگاهها را منحل کرد. (زيرنويس متن آلمانى)
094
گارد سيار Garde mobile
نيروى مسلحى که به موجب فرمان دولت در ٢٥ فوريه ١٨٤٨ براى مبارزه با تودههاى انقلابى تشکيل شده بود. (ب.پ)
گارد متحرک - اين گارد در ٢٥ فوريه ١٨٤٨ بموجب فرمان دولت موقت براى مبارزه عليه تودههاى انقلابى مردم تشکيل شد. واحدهاى اين گارد بطور عمده از عناصر لمپن پرولتاريا مرکب بودند و براى سرکوب شرکت کنندگان قيام ژوئن پاريس از آنها استفاده شد. (پ.ه)
095
يون Yon
کميسر پليس که در سال ١٨٥٠ مأمور حفظ امنيت مجلس ملى بود.
096
آله Alais
مأمور پليسى که خبر توطئهاى را که بر ضد ژنرال شانگارنيه و رئيس مجلس، دوپن، در جمعيت ١٠ دسامبر چيده ميشد به کميسر مجلس ملى رساند.
097
دوپن، آندره دوپن André Dupin (١٧٨٣ - ١٨٦٥)
قاضى و سياستمدار، در ١٨٢٧ به نمايندگى مجلس انتخاب شد و جزو گروه ليبرالها درآمد. در انقلاب ژوئيه ١٨٣٠ نقش مهمى بازى کرد. در مقام رئيس مجلس، از ١٨٣٢ تا ١٨٣٧، از مشاوران بانفوذ لوئى فيليپ بود. پس از ١٨٤٨، خاندان اورلئان را رها کرد، رئيس مجلس قانونگذارى شد و به لوئى بناپارت تقرب جست.
098
باکوس Bacchus يا ديونيزوس Dyonisos
خداى شراب. بعد از افسانههاى مربوط به فتوحات اسکندر، افسانههايى درباره لشگرکشى باکوس به هند و ديگر کشورهاى آسيا بر زبانها افتاد. (زيرنويس ترجمه فرانسوى)
099
مونک Monk (١٦٠٨ - ١٦٦٩)
ژنرال انگليسى در دوران انقلاب کبير انگليس که انقلاب را سرکوب و خاندان استورات را در سلطنت ابقاء کرد.
100
نومهير Neumeyer
ژنرال، فرمانده لشگر اول و رئيس ستاد ژنرال شانگارنيه.
101
ژان پل شرام Jean-Paul Schramm (١٧٨٩ - ١٨٦٤)
ژنرال. از اکتبر ١٨٥٠ تا ژانويه ١٨٥١ وزير جنگ بود و با برکنارى شانگارنيه مخالف بود و استعفا داد.
102
بُزهاى بلاگردان - die Sündenböcke - les boucs emissaires - Коэпы отпущения
در ميان قوم بنى اسرائيل در عهد باستان رسم بود که هر سال يک روزى بنام عيد استغفار ربّان بزرگ، طى مراسم خاصى تمام گناهان قوم يهود را به گردن بُزى ميانداختند و آن را در بيابان بى آب و علف رها ميکردند. اين اصطلاح امروز در زبانهاى اروپايى براى توصيف شخصى بکار ميرود که همه تقصيرات ديگران را به گردن او مياندازند و او را "بلاگردان" ميکنند. (پ.ه)
103
فرانسوا موگن François Mauguin (١٧٨٥ - ١٨٥٤)
وکيل دعاوى و سخنور مشهور. در دوره احياى سلطنت عضو مجلس نمايندگان و جناح ليبرال بود. عضو حکومت موقت در انقلاب ژوئيه ١٨٣٠، سپس عضو مجلس شد که آنجا هم در جناح مخالفان قرار گرفت. عضو دو مجلس مؤسسان و قانونگذارى بود.
104
روهر، اوژن روهر Eugène Rouher (١٨١٤ - ١٨٨٤)
وکيل دعاوى و سياستمدار. عضو مجلس مؤسسان و قانونگذارى. از ٣١ اکتبر ١٨٤٩ تا ٢٦ اکتبر ١٨٥١، وزير دادگسترى. پس از کودتا دوباره وزير دادگسترى شد. چنان نفوذى بر ناپلئون سوم داشت که معروف به "نايب امپراتور" شد. پس از سقوط ناپلئون سوم به لندن مهاجرت کرد. ولى بزودى به فرانسه بازگشت و رئيس گروه بناپارتيست مجلس شد.
105
دوپرا، پيير پاسکال دوپرا Pierre-Pascal Duprat (١٨٥١ - ١٨٨٥)
سياستمدار، عضو مجالس مؤسسان و قانونگذارى. حکومت نظامى پاريس در ٢٤ ژوئن ١٨٤٨ به پيشنهاد او بود و کاونياک در پى آن به ديکتاتورى رسيد. رقيب سرسخت لوئى بناپارت. در شب کودتاى ٢ دسامبر ١٨٥١ دستگير و تبعيد شد.
106
دُخت فردوس
"دُخت فردوس" که از شعر شيللر با عنوان "بسوى شادى" گرفته شده است. (توضيح متن آلمانى). واژه Elysium يا فردوس در اين تعبير يادآور Elysee در ترکيب Champs-Elysées (شانزهليزه مقر رياست جمهورى فرانسه) است. (ب.پ)
- دختر بهشت Dochter aus Elysium - مارکس در اينجا براى جناس لفظى کلماتى از قطعه شعر شيللر را تحت عنوان "بسوى شادى" An die Freude بکار برده است. شاعر در اين شعر، شادى را ميستايد که مصداق مفهوم آن در اصطلاح شاعرانه "دخت بهشت" يا "کشتزارهاى بهشت" les champs Elysèes (شانزهليزه) است. مقر لوئى بناپارت در خيابان شانزهليزه پاريس بود و مارکس در اينجا از شباهت اينها استفاده کرده است. (پ.ه)
107
ژيراردن، اميل دو ژيراردن Emile de Girardin (١٨٠٦ - ١٨٨١)
روزنامه نگار و سياستمدار. با تأسيس لاپرس، نخستين روزنامه سياسى ارزان قيمت، که از درآمدهاى تبليغاتى و آگهىها استفاده ميکرد، انقلابى در روزنامهنگارى ايجاد کرد. نخست طرفدار لوئى بناپارت بود. ولى بعد با وى در مجلس به مخالفت برخاست و پس از کودتا از فرانسه اخراج شد. ولى بزودى به امپراتورى دوم پيوست و به فرانسه برگشت. ژيراردن، که اعتقاد سياسى نداشت، قبل از هر چيز اهل معامله و زد و بند بود.
مادام ژيراردن Girardin (١٨٠٤ - ١٨٥٥) نويسنده فرانسوى و همسر اميل ژيراردن.
108
باراگه ديليه، کنت Braguay d'Hilliers (١٧٩٥ - ١٨٧٨)
نظامى حرفهاى، نماينده دوب در مجلس در سالهاى ١٨٤٨ و ١٨٤٩ و يکى از رهبران حزب نظم. به شاهزاده- رئيس جمهور لوئى ناپلئون پيوست و در کودتاى ٢ دسامبر شرکت کرد. به پاداش اين کار قرار بود مارشال و سناتور شود.
109
سن ژان دانژهلى رنيو دو سن-ژان دانژهلى Regnault de Saint-Jean d'Angély (١٧٩٤ - ١٨٧٠)
ژنرال بناپارتيست، در دوران جمهورى دوم نميانده مجالس مؤسسان و مقننه، در ژانويه ١٨٥١ وزير جنگ شد. در جنگ کريمه شرکت داشت.
110
پرّو، بنژامن پيير پرو Benjamin-Pierre Perrot (١٨٠٨ - ١٨٧٢)
ژنرالى بود که در سرکوب شورش ژوئن دست داشت. پس از برکنارى شانگارنيه فرمانده گارد ملى استان سِن شد.
111
رموزا، شال فرانسوا مارى کنت دو رموزا Comte de Rémusat (١٧٩٧ - ١٨٧٥)
نويسنده و سياستمدار طرفدار خاندان اورلئان. عضو مجلس نمايندگان در سلطنت ژوئيه. طرفدار تيير. عضو مجلس مؤسسان و مجلس قانونگذارى و پس از کودتا، يکى از امضاء کنندگان فرمانى بود که خواستار تعقيب قانونى لوئى بناپارت ميشد. مدتى در مهاجرت گذراند. در جمهورى سوم، وزير امور خارجه کابينه تيير شد. در ١٨٤٠ وزير کشور شد.
112
مونتالامبر، اوژن، کنت دو مونتالامبر Comte de Montalembert (١٨١٠ - ١٨٧٠)
روزنامه نگار و سياستمدار. همواره لامونه روزنامه لاونير L'Avenir را که ارگان کاتوليکهاى ليبرال بود تأسيس کرد. پس از محکوم شدن اين جنبش توسط پاپ به سمت عقايد کاتوليکى آشتى ناپذير تحول يافت. عضو مجلس همسران در سلطنت ژوئيه، از عقايد افراطىِ شعبهاى از بدعت گذاران مسيحى پيرو مونتانوس دفاع ميکرد. در مقام نماينده مجلس مؤسسان و مجلس قانونگذارى به لوئى بناپارت پيوست و کودتا را تأييد کرد.
113
کرتينيسم پارلمانى der parlamentarische Kretinismus يا به لفظ فرانسه le crétinisme parlemetaire
کرتينيسم بيمارى ناشى از اختلال و عدم رشد کافى غده تيروئيد که موجب ضعف قواى عقلانى ميگردد. معنى مجازى آن کودنى و سفاهت است. کرتينيسم پارلمانى ايمان سفيهانه به اقتدار و خطاناپذير بودن سيستم حکومت پارلمانى و عدم درک اين واقعيت است که مسائل اساسى حيات جامعه را پارلمان حل نميکند، بلکه تناسب واقعى قواى طبقات جامعه حل ميکند. اين اصطلاح را نخستين بار خود مارکس بکار برده است.
114
وايس Klaude Vaisse (١٧٩٩ - ١٨٦٤)
بناپارتيست، از ژانويه تا آوريل ١٨٥١ وزير کشور. از شاخصترين اعضاى گمنام و هيچکاره کابينهاى که بناپارت از پادوها و ميرزا بنويسها تشکيل داده بود، وزير کشور قبل از کودتاى ١٨٥١.
115
بل-ايل Belle-Ile
جزيرهاى است در شمال غربى فرانسه واقع در جنوب برتانى. اين جزيره در سالهاى ١٨٤٩ تا ١٨٥٧ بازداشتگاه زندانيان سياسى بود. از جمله، کارگران شرکت کننده در قيام ژوئن ١٨٤٨ را در اين جزيره نگاه ميداشتند.
116
لامارتين، مارى لوئى آنفونس دو پرا دو لامارتين Marie-Louis Alphonse de Prat de Lamartin (١٧٩٠ - ١٨٦٩)
عضو مجلس نمايندگان در سلطنت ژوئيه، گاه محافظه کار بود، گاه عنوان مترقى را انتخاب ميکرد. در ايام فوريه ١٨٤٨ با نيابت دوشس دورلئان مخالفت کرد و خواستار تشکيل حکومت موقت شد که خودش هم در آن شرکت داشت. منظورش اين بود که در آن حکومت نقش ميانجى را بازى کند، ولى خيلى زود شهرتش را از دست داد. پس از کودتاى ٢ دسامبر سياست را کنار گذاشت.
117
بىيو، اوگوست آدولف بىيو Auguste-Adolphe Billault (١٨٠٥ - ١٨٦٣)
وکيل دعاوى، عضو مجلس مؤسسان، طرفدار لوئى بناپارت. روز بعد از کودتا، به رياست مجلس قانونگذارى منصوب شد. از ١٨٥٤ تا ١٨٥٨ وزير کشور بود. (توضيح متن آلمانى)
118
آنتوان واتيمسنيل Antoine Vatimesnil (١٧٨٩ - ١٨٦٠)
سياستمدار فرانسوى دوره احياى سلطنت. در دوره شارل دهم، وزير آموزش و پرورش شد. عضو مجلس قانونگذارى بود.
119
بنوآ دازى، دنى بنوآ دازى Denis Benoit d'Azy (١٧٩٦ - ١٨٨٠)
متخصص امور مالى و صنعتى، سياستمدار، طرفدار خانواده بوربن. نماينده لژيتيميست و نايب رئيس مجلس لژيتيميست سالهاى ١٨٤٩ تا ١٨٥١. (توضيح متن آلمانى)
120
لئون دو مالويل Leon de Malleville (متولد ١٨٠٢)
در دوره سلطنت ژوئيه، عضو مجلس نمايندگان، طرفدار تيير، سپس عضو مجلس مؤسسان شد و جزو جناح اورلئانيست قرار گرفت. در دسامبر ١٨٤٨ وزير کشور شد.
121
پرسينيى، کنت دو پرسينيى Comte de Persigny (١٨٠٨ - ١٨٧٢)
سياستمدار. حرفهاش را در خدمت نظام شروع کرد و بعد از انقلاب ژوئيه رهايش کرد. در جنبش سنسيمونىها شرکت کرد. بعدها طرفدار بناپارت شد و نقش فعالى در اقدامات کودتايى لوئى ناپلئون در استراسبورگ و بولونى داشت. روز بعد از انقلاب فوريه، يکى از سازماندهندگان پرشور حزب بناپارتيست بود. عضو مجلس قانونگذارى شد. فعالانه در کودتاى ٢ دسامبر شرکت داشت.
122
آژهسيلائوس Agesilaos
يکى از پادشاهان اسپارت، در حدود ٤٤٢ - ٣٥٨ قبل از ميلاد.
123
آگيس Agis
يکى از پادشاهان اسپارت، ٤٢٧ - ٤٠١ قبل از ميلاد.
124
سيب نفاق der Erisapfel يا سيب اريس (مأخوذ از نام اريس، الهه نفاق در اساطير يونان).
در جشن عروسى پلئوس يا پله (Pelée - Peleus) و تهتيس Thetis از اريس دعوت نشده بود. عروسى در المپ دربارگاه زئوس خداى خدايان برپا بود و سه بانوى بزرگ المپ؛ هرا Hera (يا ژونون Junon به لاتين) همسر زئوس، آتِنه Athénée (يا مينروه Minerve به لاتين) دختر زئوس، و آفروديته Aphrodite (يا ونوس Vénus به لاتين) الهه عشق و زيبايى در آن شرکت داشتند. اريس سيب زرينى را که روى آن حک شده بود: "به زيباترين بانو" پنهانى به ميان مجلس انداخت. هر يک از سه بانو آن را از آن خود دانستند. بحث درگرفت. داورى را به پاريس Paris پسر پريام Periam پادشاه تروآ سپردند. پاريس سيب را به آفروديته داد که در ربودن هلن زيبا همسر منهلاس Ménélas به وى کمک کرده بود. منهلاس پادشاه لاسدمون پسر آتره و برادر آگاممنون، پادشاه آرگوس بود. جنگ تروآ بر سر ربودن هلن درگرفت. شرح اين جنگ چنانکه ميدانيم در منظومه "ايلياد" هومر آمده است. سيب اريس مترادف با واژه نفاق و نزاع است.
125
نيکولا کرتون Nicolas Creton (١٧٩٤ - ١٨٦٤)
وکيل دعاوى و سياستمدار. در دوره سلطنت ژوئيه، عضو جناح مخالف مجلس و طرفدار خاندانهاى سلطنتى بود. بعدها عضو مجلس مؤسسان و قانونگذارى شد. اورلئانيست بود. چندين بار پيشنهاد کرد فرمان تبعيد اعضاى خاندانهاى سلطنتى لغو شود.
126
ريچارد سوم (١٤٥٢ - ١٤٨٥)
پادشاه انگلستان در سالهاى ١٤٨٣ تا ١٤٨٥.
127
هنرى ششم (١٤٢١ - ١٤٧١)
پادشاه انگلستان در سالهاى ١٤٢٢ تا ١٤٦١.
128
لوئى فيلپ آلبر دورلئان، کنت دو پارى Louis-Philippe-Albert d'Orléan, Comte de Paris (١٨٣٨ - ١٨٩٤)
پسر بزرگ دوک فردينان دورلئان، نوه شاه لوئى فيليپ، همان کسى که شاه نامبرده در ٢٤ فوريه ١٨٤٨ به نفع او از سلطنت کناره گرفت. پس از اعلام جمهورى، وى با مادرش، دوشس اورلئان، فرانسه را ترک کرد. در جنگ انفصال آمريکا شرکت کرد. در ١٨٧٣، به نعف کنت دوشامبور (هانرى پنجم) از ادعاهاى خود نسبت به سلطنت فرانسه دست کشيد. پس از مرگ کنت دوشامبور در ١٨٨٣، توسط سلطنت طلبان فرانسه با عنوان فيليپ هفتم شاه فرانسه اعلام شد.
129
بلانکى، اگوست بلانکى August Blanqui (١٨٥٠ - ١٨٨١)
مردى که از نظر استوارى انديشه و توان خويش از بزرگترين انقلابيون فرانسه در قرن نوزدهم بود. دريافتهاى انقلابيش به شدت زير نفوذ انديشههاى بابوف قرار داشت. وى که بسيار زود به افکار فرقه زيرزمينىِ انقلابى ايتاليا، موسوم به کاربونارى گرويده بود، بعد از ١٨٣٠ با سرسختى تمام با سلطنت ژوئيه مخالف ميکرد. پس از شورش ١٨٣٩، بلانکى به مرگ محکوم شد، و اين مجازات سپس به حبس ابد کاهش يافت. با انقلاب فوريه از زندان رهايى يافت و بيدرنگ به جنبش انقلابى پيوست. باشگاهى تأسيس کرد و کوشيد طبقه کارگر را متشکل کند. دوباره به سبب شرکت در حوادث روز ١٥ ماه مه ١٨٤٨ به ده سال زندان محکوم شد. ١٤ اوت ١٨٧٠ کوشيد تا حکومت ناپلئون سوم، سپس در ٣٠ اکتبر، حکومت دفاع ملى را سرنگون کند. بخاطر همين اقدام به زندان ابد محکوم شد و نتوانست در کمون پاريس مشارکت داشته باشد. به عقيده بلانکى، ديکتاتورى پيشاهنگان انقلابى تنها راه براى استقرار نظام سوسياليستى بود.
130
سالواندى، نارسيس آشيل کنت دو سالواندى Comte de Salvandy (١٧٩٥ - ١٨٥٦)
مورخ و سياستمدار. چند بار وزير آموزش و پرورش شد. در سلطنت ژوئيه چند مأموريت ديپلماتيک داشت. دشمن سرسخت انقلاب فوريه، طرفدار اورلئان و هوادر يکى شدن دو شاخه بوربنها.
131
ويکنت سن پريست Vicomte de Saint-Preist (١٨٠٥ - ١٨٥١)
نويسنده و ديپلمات. رهبر لژيتيميست. عضو مجلس مؤسسان.
132
دوشاتل، شارل کنت دوشاتل Charles Comte Duchâtel
در سالهاى ١٨٣٤ تا ١٨٣٦ وزير بازرگانى و در سالهاى ١٨٣٩ و ١٨٤٠ تا ٤٨ وزير کشور بود. (توضيح متن آلمانى)
133
شاهزاده ژوئنويل Prince de Joinville (١٨١٨ - ١٩٠٠)
پسر سوم لوئى فيليپ، آميرال. پس از انقلاب ١٨٤٨ به خارج مهاجرت کرد و اغلب در انگلستان بسر برد.
134
ژان ديديه باز Jean-Didier Baze (١٨٠٠ - ١٨٨١)
وکيل دعاوى و سياستمدار، در دوره سلطنت ژوئيه جزو جناح مخالف طرفدار خاندانهاى سلطنتى در مجلس بود. عضو مجالس مؤسسان و قانونگذار، اورلئانيست، مباشر مجلس قانونگذار، يکى از عوامل پيشنهاد معروف به "پيشنهاد مباشران" بود، که هدف آن دادن حق به مجلس ملى براى در اختيار داشتن نيروى مسلح بود. بيدرنگ پس از کودتاى ٢ دسامبر از فرانسه تبعيد شد.
135
عمارت مارسان
عمارت مارسان در کاخ تويلرى در دوران سلطنت لوئى هژدهم مقر کنت دارتوآ Comte d'Artois بود که از سال ١٨٢٤ بنام شارل دهم پادشاه فرانسه شد.
136
لاروش ژاکلن Marquis de La Rochejaquelein (١٨٠٥ - ١٨٦٥)
در ١٨٤٢ نماينده مجلس شد و يکى از رؤساى حزب لژيتيميستها که از نظر املاک خانوادگى به آنها تعلق داشت گرديد. پس از انقلاب ١٨٤٨ به جمهورى گراييد و نماينده مجلس مؤسسان، سپس مجلس قانونگذارى شد. با کودتاى ٢ دسامبر ١٨٥١ مخالفت کرد ولى دوباره به امپراتورى گرويد و سناتور شد.
137
توکويل، آلکسى شارل آنرى دو توکويل Alexi-Charls Henri de Tocquville (١٨٠٥ - ١٨٥٩)
مورخ، جامعه شناس و دولتمرد. از ١٨٣٩ عضو مجلس نمايندگان، که در آن جزو چپ مشروطهخواه بود. بر ضد کابينه گيزو رأى داد و خصلت اجتناب ناپذير انقلاب دمکراتيکى را نشان داد. عضو مجلس مؤسسان و مجلس قانونگذارى. وزير خارجه کابينه اوديلون بارو. گزارشگر کميسيون تجديد نظر قانون اساسى. در مقاومت بر ضد کودتاى ٢ دسامبر شرکت داشت. مدتى بازداشت و سپس به زودى آزاد شد. مؤلف کتاب مشهور نظام قديم و انقلاب.
138
برنار پيير ماينيان Bernard-Pierre Magnan (١٧٩١ - ١٨٥٥)
ژنرالى که در ارتش ناپلئون خدمت کرد ولى دوران ترقىاش از الجزاير شروع شد. در شورش کارگرى ليون در ١٨٣١، چون با خشونت لازم در برابر کارگران رفتار نکرده بود، برکنار شد و به خدمت بلژيک درآمد. در ١٨٣٩ به فرانسه برگشت و در سرکوب شورشهاى ليل و روبه شرکت کرد. با مشارکت در لشگرکشى لوئى بناپارت به بولونى، در معرض اتهام قرار گرفت ولى تبرئه شد. در ايام ژوئن ١٨٤٨، با لشگريان تحت امرش به کمک ژنرال کاونياک به پاريس رفت. سپس در سرکوب شورش ليون که پس از شورش پاريس در ٢٣ ژوئن ١٨٤٨ رخ داد، مشارکت کرد. و به همين دليل مارکس به وى لقب "فاتح ليون" داد. در ژوئيه ١٨٤٩ به عضويت مجلس قانونگذارى انتخاب شد. طرفدار لوئى بناپارت، در ١٨٥١ بعنوان فرمانده پادگان پاريس انتخاب شد. در کودتاى ٢ دسامبر نا نظاميانش جنبش پاريس را در هم کوبيد. به همين دليل مارکس وى را "قهرمان ايام دسامبر" مينامد. کمى بعد عنوان مارشالى را گرفت و به سنا راه يافت.
139
اکونوميست The Economist
مجله هفتگى اقتصادى و سياسى. اين مجله که از سال ١٨٤٢ در لندن انتشار مييابد ارگان بورژوازى بزرگ صنعتى است.
140
هانرى سنت بوو Henri Sainte-Beuve (١٨١٩ - ١٨٥٥)
از صاحبان صنايع و مالک ارضى در استان آواز. عضو مجالس مؤسسان و قانونگذارى. طرفدار مبادله آزاد، دشمن لوئى بناپارت.
141
آنگلا، فرانسوا ارنست آنگولا François-Ernest Angola
از مالکان عمده و نماينده مجلس قانونگذارى ملى.
142
بوآسى دانگلا، ژان گابريل کنت دو بوآسى دانگلا Jean-Gabriel Comte de Boissy d'Anglas (١٨٥٨ - ١٨٦٣)
فرزند رئيس مشهور کنوانسيون. در دوره نيابت سلطنت خدمت کرد. نماينده و منشى مجلس نمايندگان در عهد سلطنت ژوئيه بود. در جمهورى دوم، در انتخابات تکميلى براى عضويت در مجلس قانونگذارى برگزيده شد. روز بعد از کودتاى لوئى بناپارت نامزد براى تشکيل دولت بود.
143
تورينيى، پيير فرانسوا لويون دو تورينيى Pierre-François Leuillon de Thorigny (١٨٠٥ - ١٨٥٩)
حقوقدان بناپارتيست. در ١٨٣٤ تحقيق درباره شورش ليون را هدايت کرد. کمى قبل از کودتا وزير کشور شد.
144
موپا، شارلمانى اميل موپا Charlemagne Émile Maupas (١٨١٧ - ١٨٨٨)
طرفدار بناپارت. رئيس شهربانى آليه در ١٨٤٩ و اوت گارون در ١٨٥٠، که در آنجا در مقابل حزب دمکراتيک سخت ايستادگى کرد. لوئى بناپارت چون تدارک کودتا را ديد وى را به سِمَت رئيس پليس پاريس منصوب کرد. موپا فعالانه در کودتا شرکت کرد. بعدها وزير پليس شد (ژانويه ١٨٥٢ ژوئن ١٨٥٣).
145
شارل ژيرو Charles Giraud (١٨٠٢ - ١٨٨٢)
مورخ، حقوقدان و سياستمدار. وزير آموزش عمومى در ١٨٥١.
146
مازانيلو Masaniello (١٦٢٠ - ١٦٤٧)
لقب تومازو آنىيلو Tomaso Aniello، ماهيگير شهر ناپل، رهبر قيام مردم در ناپل. اين قيام در سال ١٦٤٧ در شهر ناپل در بازارى که مازانيلو در آن کار ميکرد آغاز شد. از پى آن توده مردمى که از ستمگرى اسپانيايىها و از مالياتهاى سنگين بجان آمده بودند عليه سلطه اسپانيا بپاخاستند.
147
کنوانسيون Convention
نام مجلس ملى فرانسه در دوران انقلاب کبير.
148
سالاندروز Sallandrouze (١٨٠٨ - ١٨٦٧)
از صاحبان صنايع و نماينده هر دو مجلس، ابتدا سلطت طلب و طرفدار اورلئانيستها بود، بعد از کودتا طرفدارى کرد. در سرکوب شورشهاى بعد از کودتا، خانهاش از بمباران توپخانه آسيب بسيار ديد.
149
سن آرسن Saint Arsène (٣٥٤ - ٤٥٠ ميلادى)
از اشراف رومى که به بيابان رفت و گوشه عزلت گزيد. (يادداشت ترجمه انگليسى)
150
سيرسه Circé
زن جادوگرى که همه همراهان اوديسه را با خوراندن غذايى جادويى به خوک تبديل کرد. نگاه کنيد به اوديسه، اثر هومر، ترجمه فارسى سعيد نفيسى. (ب.پ)
151
اَعراف
جاى ميان دوزخ و بهشت است. بموجب آيين کليساى کاتوليک روح گناهکاران در اعراف از طريق انواع آزمايشها و نيز از طريق دعا و نذر و نياز و نيکوکارى بستگان و نزديکان آنها از گناهان پاک ميشوند تا بتوانند به بهشت بروند. در مذهب اسلام اعراف يا برزخ جاى کسانى است که نه بهشت ميروند و نه به جهنم، نه گناهکارند نه ثوابکار. (پ.ه)
152
شوراى کنستانس Constance
شورايى که در فاصله سالهاى ١٤١٤ و ١٤١٨ در کليساى کاتوليک تشکيل شد، و در آن، پس از آشفتگىهاى پيش آمده در سدههاى پيشين، موقعيت پاپها احيا شد، و مسلکهاى اصلاحطلبانى چون ويکليف John Wycliffe و هوس Jan Hus به اسم بدعت محکوم گرديدند. (توضيح متن آلمانى)
153
کاردينال پيير ديلى Pierre d'Ailly - (١٣٥٠ - تاريخ مرگ در حدود ١٤٢٠-١٤٢٥)
از روحانيون نامى کاتوليک که در شوراى کنستانس نقش برجسته داشت. (پ.ه)
154
شارل آگوست کنت دو مورنى Charles-Auguste Comte de Morny (١٨١١ - ١٨٦٥)
شخصيت مالى و سياستمدار. پسر نامشروع ملکه هورتنس هلند زن لوئى بناپارت؛ از طرف کنت دومورنه که فرزند نداشت به فرزندى پذيرفته شد. ابتداى ترقىاش در ارتش در الجزاير بود. بعد شواليه صنعت و بورس شد. به مجلس نمايندگان راه يافت که در آنجا از گيزو پيروى ميکرد. در دوره جمهورى دوم عضو مجلس قانونگذارى و هوادار لوئى بناپارت شد. فعالانه در مقدمات کودتا شرکت داشت. آلفونس دوده در رومان Nabab در قالب پرسوناژ موران در واقع از او سخن ميگويد. (ب.پ)
کنت دو مورنى Comt de Morny (١٨١١ - ١٨٦٥) - رجل سياسى، بناپارتيست، نماينده مجلس مقننه و يکى از سازمانگران کودتاى ٢ دسامبر ١٨٥١، از دسامبر ١٨٥١ تا ژانويه سال ١٨٥٢ وزير کشور. (پ.ه)
155
قرارداد شير - Contrat léonin - Leoninischer Vertrag
بنا به يکى از داستانهاى ازوپ، داستانسراى يونان باستان که پنج شش قرن قبل از ميلاد ميزيسته و افسانههاى بسيارى به او نسبت ميدهند، قرارداد شير قراردادى است که بموجب آن يک طرف قرارداد تمام منافع را ميبرد و تمام خسارات و زيانها سهم طرف ديگر قرارداد است.
156
دوک دو گيز Henri II, De Lorraine, duc de Guise (١٦١٤ -١٦٦٤)
يکى از رهبران فروند Frond.
157
سولوک Soulouque (١٨٠٤ - ١٨٦٨)
رئيس جمهور سياهپوستان هائيتى که در سال ١٨٤٩ به تقليد از ناپلئون اول خود را بنام فائوستين Faustin امپراتور هائيتى اعلام کرد. او گروهى مارشال و ژنرال سياهپوست دور خود جمع کرده بود و دربارى به سبک دربار فرانسه ترتيب داده بود. مردم براى شوخى بمناسبت اين وجه شباهت، به لوئى بناپارت لقب "سولوک فرانسه" داده بودند. (پ.ه)
158
لوئى وِرون Louis Véron
روزنامه نگار و رجل سياسى، تا سال ١٨٤٨ اورلئانيست بود و سپس بناپارتيست شد. در سال ١٨٣٥ روزنامه La Constitutionelle را تأسيس کرد که بعدها ارگان تىير شد. (پ.ه)
* بالزاک در رمان خود بنام "دختر عمو بت" کرهول Crevel را که تصويرى از دکتر ورون صاحب امتياز روزنامه Constitutionelle است بعنوان فاسدترين مرد پاريس توصيف ميکند. (توضيح مارکس به نقل از ترجمه فارسى پورهرمزان)
159
کاسانياک، آدولف گرانيه دو کاسانياک Adolphe-Granier de Cassagnac (١٨٠٦ - ١٨٨٠)
نويسنده، مورخ و رمان نويس. در سلطنت ژوئيه، طرفدار خاندان اورلئان بود. پس از انقلاب فوريه، از طرفداران افراطى بناپارت شد، و بعدها، در دوره امپراتورى، با فعاليتهاى ادبىاش از لوئى بناپارت حمايت کرد. عضو هيأت قانونگذارى. مشاجرات قلمى سرشار از وسواس وى مشهور است.
160
ويلل، ژان باتيست کنت دو ويلل Jean-Baptiste Comte de Villèle
نخست وزير در سالهاى ١٨٢٢ تا ١٨٢٧، بعنوان نماينده سلطنت طلبان افراطى، شاهزاده پولينياک، نخست وزير سالهاى ١٨٢٩ تا ١٨٣٠، نماينده ارتجاعىترين بخش حزب. (توضيح متن آلمانى)
MarxEngles.public-archive.net #ME0682z.html
|